خب دیگه دوست جونم آدم یه وقتهایی دلش از نامهربونیها میشکنه…وقتی همیشه همه ی سعیت رو میکنی تا دیگران رو خوشحال کنی و همه بارها رو خودت به دوش میکشی و خوشحال میشی از خوشحال شدن دیگران اما یه روزی هم نوبت تو میشه که خسته میشی که دلت می خواد یکی باشه که بارت رو سبک کنه که اگه نکرد توی چشمات نگاه کنه و بگه دلم می خواست می تونستم خوشحالت کنم…اما هیشکی نیست…خسته شدم 😦
doktor bashi o in hes ro nadashte bashi ajibe
By: گورنوشت on دسامبر 14, 2008
at 9:51 ب.ظ.
چرا قربونت برم ؟ 😦 چی شده؟
By: soorena on دسامبر 14, 2008
at 11:02 ب.ظ.
خب دیگه دوست جونم آدم یه وقتهایی دلش از نامهربونیها میشکنه…وقتی همیشه همه ی سعیت رو میکنی تا دیگران رو خوشحال کنی و همه بارها رو خودت به دوش میکشی و خوشحال میشی از خوشحال شدن دیگران اما یه روزی هم نوبت تو میشه که خسته میشی که دلت می خواد یکی باشه که بارت رو سبک کنه که اگه نکرد توی چشمات نگاه کنه و بگه دلم می خواست می تونستم خوشحالت کنم…اما هیشکی نیست…خسته شدم 😦
By: :) on دسامبر 16, 2008
at 5:06 ب.ظ.
سلام. باور نمی کنم که از مریض دیدن زیاد و دیدن آدمهای عجیب و غریب خسته شده باشی. کسی که هزار تا کوه فتح کرده باید به اندازه هزار تا کوه محکم باشه. نه؟
در ضمن عید ها هم مبارک. امیدوارم روحیه تون رو به راه شده باشه.
Ltema32Afara1
Ya Hoo
By: هادی on دسامبر 17, 2008
at 8:41 ب.ظ.
چرا ؟!!
یه کرکس زمستونه حالتو جا می آره !!! ؛)
By: آذرخش on دسامبر 18, 2008
at 7:24 ب.ظ.
khaste budan chize ajibi nist, be har hal ensanim.ama movazeb bash naomidit tulani nashe!
By: Mona on دسامبر 21, 2008
at 2:15 ب.ظ.